اَلسَلامُ عَلَیک یا اَبا عَبدالله الحُسین

پایگاه اطلاع رسانی سرباز گمنام

اَلسَلامُ عَلَیک یا اَبا عَبدالله الحُسین

پایگاه اطلاع رسانی سرباز گمنام

اَلسَلامُ عَلَیک یا اَبا عَبدالله الحُسین

حــــــی عــــلی العـــزا فــی مـــاتم الحســــــــــین علیه‌السلام

ما از این اجتماعات استفاده مى‏کنیم. ما از آن «اللَّه اکبر» ها، ملت ما از آن «اللَّه اکبر» ها استفاده کرد. آن «اللَّه اکبر» ها را باید حفظ بکنیم. این مظاهر و شعائر و امورى که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مساله سطحى نبوده است که مى‏خواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر. ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان می‌‏دهیم و خرد مى‏کنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است.



ما از این اجتماعات استفاده مى‏کنیم. ما از آن «اللَّه اکبر» ها، ملت ما از آن «اللَّه اکبر» ها استفاده کرد. آن «اللَّه اکبر» ها را باید حفظ بکنیم. این مظاهر و شعائر و امورى که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مساله سطحى نبوده است که مى‏خواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر. ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان می‌‏دهیم و خرد مى‏کنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است.
گروه معارف - رجانیوز: بار دیگر گردش روزگار ماه محرم را به ما رساند، ماه غربت حسین و تنهایی زینب را، ماه دلاورمردی عباس و شجاعت علی اکبر را؛ ماهی که اگر به هوش باشی و به گوش، بعد از گذشت قرن ها از آن، صدای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع) را از زبان امام غائبت خواهی شنید.
محرم ماه پیوستن خون خدا به خداست، ماه تجدید پیمان بندگی انسان کامل و تثبیت «قالوا بلی»! ماهی که به هر کجا سر می زنی دلها لرزان است و چشم ها پر امید؛ سفینه النجاه حسین(ع) پذیرنده هر نوع مسافری می باشد، کشتی حسین(ع) حتی مسافرانی را که دیگر هیچ سرمایه ای برای پرداخت و سوار شدن بر آن برایشان باقی نمانده را هم می پذیرد، مسافرانی که سالهاست در جزیره غفلت به سر برده اند و اکنون آرزویشان انسان شدن است و انسان ماندن.
ماه محرم از راه می رسد، ماهی که در آن به واسطه شفای تربت حسین(ع) دلها و تن های زیادی روبه راه شدند و از دل مردگی و رخوت نجات یافتند.

 
ماه محرم از راه می رسد، ماهی که در آن به واسطه مستجاب الدعوه بودن قبه حسین(ع) آرزوهای محال و غیر محال زیادی به تحقق پیوستند و راه های کمال و هدایت برایشان باز گردید.
 
ماه محرم از راه می رسد، ماهی که فرصتی دوباره است برای دل های یخ زده و هجران زده، دلهایی که هر روز به دنبال گمشده ای می گردند و باز هم گمشده شان را در لابلای دوست داشتنی های سخیف دنیایی نمی یابند، ماه محرم، ماه هدایت به سمت نور است و آن کس که دلش بی قرار است و قراری دوباره می خواهد باید به پا خیزد و عَلَم عشق را بر پا کند، عَلَمی که اگر در برپا کردنش کوتاهی کرد، دیگران گوی سبقت را از وی می رُبایند و در میدان انسانیت و مردانگی و مروت پیشی می گیرند.
 
ماه محرم از راه می رسد و دلهای سرگردان و جواب شده از همه جا و همه کس، به چشم خود می بینند که جایی برای پناه آوردن برایشان باقی مانده، جایی که سنگفرشش بال ملائکه الله است و خیرمقدم گویش حجت الله؛ هر چند که اولیاء الله گویند امن ترین مکان برای عشق و محبتمان قلب های شیعیان و دوستداران ماست؛ اما چه کنیم که دنیا و مافیهایش، چشمان خودِ عالیمان را کور کرده است و چشمان خودِ دانیمان را تیزتر و هیزتر؛
 
خداوندا! به عاشقان دیدارت و به بندگان صالحت و به مقربان درگاهت و به آنکه شفای دردهایمان را در تربتش نهادی قَسَمَت می دهیم دلهایمان را در راه عشق و عاشقیش ثابت قدم گردان و عشق های مجازی دنیا را تنها پله ای قرار ده برای رسیدن به عشق بی انتهای خودت و حسینت(ع)!
 
خداوندا! به غنچه پر پر شده حسین(ع) و به صبر زینب علیها السلام ما را از آنانی قرار ده که گوشی شنوا برای اجابت «هل من ناصر ینصرنی» و چشمی بینا برای دیدن افراشته شدن پرچم پیروزی مولایمان صاحب الزمان(عج) خواهند داشت.
 
Video Player

حاج محمود کریمی.mp۴ | دانلود فیلم 
 
 
***
اشک بر امام حسین در کلام امام خمینی(ره)
 
ملت گریه سیاسی هستیم
 
می‌گویند روضه نخوانید! نمی‌فهمند روضه یعنی چه!
 
دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند که اینها تبلیغات خودشان را بکنند؛ و آنها تبلیغات را از آن طرف شروع کردند، و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همین معنا، منتها با فرم دیگر، به فرم دیگر، نه با آنطور سرنیزه، به یک جور دیگر، این طایفه را می‌‏خواستند کنار بگذارند. حالا هم همان‌ها [هستند] منتها جوان هاى ما را بازى می‌‏دهند. همان مساله است. همان مساله زمان رضاخان است که مجالس را او قدغن کرد. حالا یک دسته‏اى آمده‏‌اند مى گویند که نه، دیگر روضه نخوانید! نمی‌‏فهمند اینها که روضه یعنى چه. اینها ماهیت این عزادارى را نمی‌‏دانند چیست. نمى‌‏دانند که این نهضت امام حسین آمده تا اینجا، تا این نهضت را درست کرده (۱).
 
ملت گریه سیاسی هستیم + فیلم
 
انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کردیم که شعایر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مساله بسیار مهم سیاسى- عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داد[ه‏]، یک مساله سیاسى است؛ یک مساله‌‏اى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد.
 
ما از این اجتماعات استفاده مى‌‏کنیم. ما از آن «اللَّه اکبر» ها، ملت ما از آن «اللَّه اکبر» ها استفاده کرد. آن «اللَّه اکبر» ها را باید حفظ بکنیم. این مظاهر و شعائر و امورى که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مساله سطحى نبوده است که مى‏خواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر. ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان می‌‏دهیم و خرد مى‏کنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است(۲).
 
Video Player

امام خمینی- ما ملت گریه سیاسی هستیم.mp۴ | دانلود فیلم 
 
باید قدری تصفیه شود
 
محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکارى سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- است که اسلام را براى ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده‌هاى مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات ‏عزادارى به عنوان عزادارى راه مى‏افتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر یک چیزهاى ناروایى بوده است سابق و دست اشخاص بى‏اطلاع از مسایل اسلام بوده، آنها باید یک قدرى تصفیه بشود، لکن عزادارى به همان قوّت خودش باید باقى بماند و گویندگان پس از اینکه مسایل روز را گفتند، روضه را همان‏طور که سابق مى‌‏خواندند و مرثیه را همان‏طور که سابق مى‏خواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند براى فداکارى(۳).
 
حتى یک قطره اشک
 
آن مطلبى را که راجع به آقایان خطبا عرض مى‌‏کنم این است که عمق این کارى را که شما دارید و عمق ارزش مجلسهاى عزادارى، کم معلوم شده است و شاید پیش بعضى هیچ معلوم نشده است. اینکه در روایات ما براى یک قطره اشک براى مظلوم کربلا آنقدر ارزش قائلند، حتى براى تباکى- به صورت گریه درآمدن- ارزش قائلند، نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط براى ثواب بردن شما و مستمعین شما باشد. گرچه همه ثوابها هست، لکن چرا این ثواب براى این مجالس عزا آنقدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالى براى اشک و حتى یک قطره اشک و حتى تباکى آنقدر ثواب داده است؟ کم کم مساله از دید سیاسى‏‌اش معلوم مى‏شود و ان شاء اللَّه بعدها بیشتر معلوم مى‌‏شود. اینکه براى عزادارى، براى مجالس عزا، براى نوحه خوانى، براى اینها، اینهمه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مساله مهم سیاسى در کار بوده است. آن روزى که این روایات صادر شده است، روزى بوده است که این فرقه ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموى و بیشتر عباسى و یک جمعیت بسیار کمى، یک اقلیت کمى در مقابل قدرتهاى بزرگ در آن وقت، براى سازمان دادن به فعالیت سیاسى این اقلیت، یک راهى درست کردند که این راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع وحى [است‏] به اینکه براى این مجالس اینقدر عظمت است و براى این اشکها آنقدر در دور و برِ این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آنوقت اجتماع مى‏کردند و شاید بسیارى از آنها هم نمى‌‏دانستند مطلب چه هست، ولى مطلب، سازماندهى به یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها [بود]. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهى سرتاسرى [در] کشورها است، کشورهاى اسلامى است و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومتهایى که پیش مى‏آمدند و بناى بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزى که در مقابل آنها، آنها را مى‏ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود (۴).
 
ملت حماسه
 
هیچ قدرتى نمى‏‌تواند این ملتى که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهاى بزرگ براى او توطئه چیده‏اند، این توطئه‏ها را خنثى کند، الّا همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگوارى و نوحه سرایى براى سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسى که براى خدا و براى رضاى او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، اینطور ساخته جوانانى را که مى‏روند در جبهه‌‏ها و شهادت را مى‏خواهند و افتخار به شهادت مى‌‏کنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر مى‌‏شوند و آنطور مادران را مى‏سازد که جوانهاى خودشان را از دست می‌‏دهند و باز مى‌‏گویند باز هم یکى دو تا داریم. این مجالس عزاى سیدالشهداست و مجالس دعا و دعاى کمیل و سایر ادعیه است که مى‏سازد این جمعیت را اینطور، و اساس را اسلام از اول بنا کرده است به طورى که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مساله چه هست و این عزادارى براى چه هست و این گریه براى چه اینقدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمى‏گویند، ما را «ملت حماسه» مى‌‏خوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتى بود که قدرت بر همه چیز داشت، این‏ ادعیه‌‏اى که از او باقى مانده است، چه کرده است و چطور مى‏تواند تجهیز بکند، به ما نمى‏گفتند که ادعیه براى چیست؟(۵).
 
بعد سیاسی عزاداری
 
ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسى است که زنده نگه مى‌‏دارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفته‌‏ها هست و جنبشهاى این طورى هست. اگر بُعد سیاسى اینها را اینها بفهمند، همان غربزده‌‏ها هم مجلس بپا مى‏کنند و عزادارى مى‏کنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم که هرچه بیشتر و هرچه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطباى بزرگ تا آن نوحه خوان در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پاى منبر چند شعر مى‏گوید و چند شعر مى‏خواند با آن که در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسئله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعى دارند(۶).
 
غفلت نکنید
 
از مراسم عزادارى ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابى عبداللَّه الحسین- صلوات وافر الهى و انبیا و ملائکة اللَّه و صلحا بر روح بزرگ حماسى او باد- هیچ گاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه- علیهم السلام- براى بزرگداشت این حماسه تاریخى اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملت ها است بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الى الابد. و مى‌‏دانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنى امیه- لعنة اللَّه علیهم- با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‏اند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستم شکن است.
 
و لازم است در نوحه‏‌ها و اشعار مرثیه و اشعار ثناى از ائمه حق- علیهم سلام اللَّه- به‌‏طور کوبنده فجایع و ستمگریهاى ستمگران هر عصر و مصر یادآورى شود(۷).
 
***
 
حادثه کربلا در کلام رهبر انقلاب
 
عدم تحلیل مسلمین؛ عامل وقوع حادثه کربلا
 
شما به حادثه‌ی کربلا نگاه کنید. بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت ساله‌ی بعد از حادثه‌ی هجرت - یعنی پنجاه ساله‌ی بعد از رحلت نبی مکرم - از حوادثی که میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکس‌العمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی کسانی که هر کاری میخواستند، هر انحرافی که در مسیر امت اسلامی به وجود می‌آوردند، کسی جلودارشان نباشد؛ می‌کردند. کار به جائی رسید که یک فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانی که هیچ یک از شرایط حاکمیت اسلامی و خلافت پیغمبر در او وجود ندارد و نقطه‌ی عکس مسیر پیغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامی و جانشین پیغمبر! ببینید چقدر این حادثه امروز به نظر شما عجیب می‌آید؟ آن روز این حادثه به نظر مردمی که در آن دوران بودند، عجیب نیامد. خواص احساس خطر نکردند. بعضی هم که شاید احساس خطر میکردند، منافع شخصی‌شان، عافیتشان، راحتشان، اجازه نداد که عکس‌العملی نشان بدهند. پیغمبر، اسلام را آورد تا مردم را به توحید، به پاکیزگی، به عدالت، به سلامت اخلاق، به صلاح عمومی جامعه‌ی بشری سوق بدهد. امروز کسی به جای پیغمبر می‌نشیند که سر تا پایش فساد است، سر تا پایش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانیت خدا اعتقادی ندارد. با فاصله‌ی پنجاه سال بعد از رحلت پیغمبر، یک چنین کسی می‌آید سر کار! این به نظر شما امروز خیلی عجیب می‌آید؛ آن روز به نظر بسیاری از آن مردم، عجیب نیامد. عجب! یزید خلیفه شد و مأمورین غلاظ و شداد را گذاشتند در اطراف دنیای اسلام که از مردم بیعت بگیرند. مردم هم دسته دسته رفتند بیعت کردند؛ علما بیعت کردند، زهّاد بیعت کردند، نخبگان بیعت کردند، سیاستمداران بیعت کردند. در یک چنین موقعیتی که این قدر غفلت بر دنیای اسلام حاکم است که خطر را درک و استشمام نمیکنند، چه کار باید کرد؟ کسی مثل حسین‌بن‌علی که مظهر اسلام است، نسخه‌ی بی‌تغییر پیغمبر مکرم اسلام است - «حسین منّی و انا من حسین» - در این شرایط چه کار باید بکند؟ او باید کاری کند که دنیای اسلام را - نه فقط آن روز، بلکه در طول قرنهای بعد از آن - بیدار کند؛ آگاه کند؛ تکان بدهد. این تکان با قیام امام حسین شروع شد. حالا اینکه امام حسین دعوت شد برای حکومت در کوفه و حرکت کرد به کوفه، اینها ظواهر کار و بهانه‌های کار بود. اگر امام حسین (علیه‌السّلام) دعوت هم نمیشد، این قیام تحقق پیدا میکرد. امام حسین باید این حرکت را انجام میداد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همه‌ی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخه‌ای نوشت؛ منتها نسخه‌ی حسین‌بن‌علی، نسخه‌ی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخه‌ی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است.(۸) 
 
***
 
طرح گرافیکی
 
این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشت است
 
 
 
***
 
سخنرانی مکتوب
 
جلسه اول سخنرانی حجت الاسلام میرباقری در حسینیه حضرت زهرا سال ۱۳۹۲/ حرکت در صراط مستقیم با بهره گیری از فرصت ماه محرم
 
 
متن زیر جلسه اول سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در ایام محرم الحرام سال ۹۲ در «حسینیه حضرت زهرا - شجاع فرد» ایراد شده استکه در تاریخ ۱۴ آبان ماه برگزار شده است. وی در این جلسه بیان می کند که مسئله مهم نحوه رسیدن انسان به صراط مستقیم و سیر در آن می باشد. در آغاز بحث به این نکته اشاره شده است که به فعلیت رساندن تمامی صفات حسنه در خود و پاک کردن خود از تمامی صفات رذیله، مقدمه رسیدن به چنین جایگاهی است. جایگاهی که عدم دست یابی به آن مساوی خسران دنیا وآخرت می باشد. امری که با توجه به فرصت کوتاه عمر و صعوبت عمل به تمامی دستورات اسلام، به نظر بسیار سخت جلوه می کند. بخصوص زمانی که با وسوسه های شیاطین همراه شود. در ادامه این نکته تببین می گردد که منظور از صراط مستقیم همان ائمه(ع) هستند. که انسان باید خود را در دنیا به آنها برساند. لذا دنیا محل طلاقی انسان با امام است. رسیدن و همراهی با امام راه آسان تری برای رسیدن به صراط مستقیم است؛ که در ادامه بحث، به پنج راهکار با محوریت امام حسین(ع) اشاره شده است.
 
صوت سخنرانی
 
 
سخنرانی استاد میرباقری-شب اول محرم سال ۹۲- حسینیه حضرت زهرا.mp۳ | دانلود فایل
 
 
مقدمه ورود به ماه محرم
 
در فرصت کوتاه عمری که خدای متعال به ما داده است، ما باید به همه خیراتی که به آنها دعوت شده ایم راه پیدا کنیم و ازهمه ی بدی ها فاصله بگیریم و لذاست که باید اهل سبقت باشیم و ثانیه ها و لحظات را از دست ندهیم و نگذاریم که فرصت ها برما سبقت بگیرند؛ فرصت هایی چون جوانی، عمر، فراغت، ایام و ماه های خاص مانند شب جمعه، ماه رمضان، ماه محرم و.... باید از همه ی فرصت ها و همه ی امکانات استفاده کنیم و نیز اگر کسی از همه ی فرصت ها و امکانات استفاده کند باید بداند که این تازه آغاز راه است.
 
این راهی که بعضی از بزرگان تصویر کرده اند، که انسان باید موفق به انجام همه ی واجبات و ترک همه ی محرمات شود؛ بطوریکه انجام همه ی واجبات و ترک همه ی محرمات برای انسان ملکه شوند؛ مثلا انسان عادلی شود وهمچنین قدم بعد در وادی مستحبات و مکروهات که باید تلاش کند هیچ مکروهی از او سر نزند وهیچ مستحبی از او در حد قدرت ترک نشود، همه اینها آغاز راه است.
 
در دسته بندی بعضی ازعلمای اخلاق همه اینها مقدمه تعریف شده اند و آن مقامی که باید به آن رسید، این است که علاوه بر اینها باید از تمام صفات رذیله پاک شویم و هیچ صفت زشتی در ما نباشد و نیز هیچ صفت حمیده ای نماند مگر آنکه در ما محقق شود. ده ها صفات حمیده و - در بعضی روایات به هفتاد و پنج مورد نیز اشاره شده است- و ده ها صفات رذیله ای که انسان باید از همه ی آنها پاک گردد و به همه ی خوبی ها برسد. یعنی مومن کامل، کسی است که هیچ صفت رذیله ای دراو نیست و برعکس همه ی صفات حمیده در اوهست. قوای نورانی که قوای بندگی خدای متعال هستند مثل یقین، ایمان، توکل و صبر باید در او محقق شوند و قوای ظلمانی که انسان را به شیطنت و طغیان و سرکشی و استکبار در مقابل خدای متعال فرا می خوانند، هم باید نفی شوند و انسان از آنها منقی گردد.
 
مرحله ی بعد، سیر در وادی توحید و درجات توحید است. در آثار بعضی بزرگان اشاره شده که همه این تلاش ها و رسیدن به همه ی صفات حمیده و دوری از صفات رذیله مقدمه ورود به وادی توحید و درک حقایق توحید و سیر در مراتب توحید و کشف حجاب ها و رسیدن به مقام توحید حقیقی است.
 
همه ی سیر و محقق شدن همه ی این امور در انسان در این فرصت کوتاه دنیا، بسیار کار دشوار و سختی است و به یک معنا شاید نشدنی است؛ که انسان بتواند همه این کارها را در یک فرصت کوتاه انجام دهد. لذا یک طلاقی در دنیا بین ما و امام قرار داده اند و شاید علت عبور ما از عالم دنیا، این است که دنیا محل طلاقی ما با امام(ع) است.
 
صراط مستقیم ، طریق معرفت الله
 
در معانی الاخبار مرحوم صدوق نقل شده است که امام صادق(ع) صراط مستقیم را به صراط عبودیت و بندگی و صراط معرفت معنا کرده اند «هو طریق معرفت الله» در آن حدیث نورانی حضرت فرمودند که صراط مستقیم، راه معرفت خداست و ما باید در آن راه حرکت کنیم و همه ی قوای ما در مسیر و صراط مستقیم باشد تا همه ی قوا، نورانی به نور معرفت شوند.
 
معرفت از قلب و باطن انسان به بقیه قوای او منتشر می گردد. اگر همه انوار معرفت به قلب انسان وارد شد، کم کم منتشر می شوند؛ گوش، چشم، زبان، دست و فکر انسان هم نورانی به نور معرفت می گردند. اگر همه ی وجود انسان در صراط معرفت قرار گیرد در هرعملی که انجام می دهد، انواری از معرفت به او عطا می شود و به معرفت و محبت خدا نزدیکتر می گردد.
 
کسانی که در وادی معرفتند، چشمشان هم چشم عارف است، لذا نگاه شان هم به عالم هم نگاه عارفانه است، زبان و دست و... نیز عارفانه اند. انوار خدای معرفت متعال در همه قوای آنها جاری است، لذا به عالم هم که نگاه می کنند از عالم هم درس و عبرت می گیرند. همه ی عالم برای آنها نشانه است. این نگاه با بقیه نگاه ها متفاوت است، چون در این نگاه نور معرفت وجود دارد. از این روست که به هر کجای عالم نگاه می کند، درس توحید می گیرند؛ از طلوع خورشید، غروب خورشید، بارش باران، رویش گیاه، موت انسان ها، حیات انسان ها، از همه این ملاحظه ها درس توحید می گیرند. این به خاطر همین نوری است که در وجود آنهاست.
 
آیات خدا فراوانند ولی دلیل اینکه ما نمی توانیم استفاده کنیم این است که نور معرفت در قوای ما نیست. می شنویم ولی نمی توانیم از این شنیدن عبرت بگیریم. می بینیم عبرت نمی گیریم. بزرگوارانی که نور معرفت درونشان هست، از پریدن یک پرنده هم هزار درس می گیرند که این چگونه از عالم خاکی به سمت عالم بالا پرواز می کند. مثلا پرنده ای که در اتاق ضبط شده است، خودش را به شیشه می زند. کسی که اهل بصیرت است با دیدن این صحنه هزار درس می گیرد. می فهمد که موانعی وجود دارند که نمی شود با چشم دید و اگر این موانع رفع نشوند، انسان هرگز به جایی نمی رسد.
 
حضرت در ادامه این نکته را توضیح می دهند که این صراط معرفت از دنیا شروع می شود و در آخرت ادامه پیدا می کند و نیز متذکرمی شوند که راه ورود به این صراط معرفت از دنیاست. اگر کسی از دنیا وارد وادی معرفت و محبت خدا نشد، وارد وادی عبودیت و بندگی و نفی نفسانیت ونفی استکبار نفس و تفرعن و فرعونیت نشد، دیگر در وادی آخرت نمی تواند رذائل را از خود دور کرد و آنجا هم در ظلمات باقی می ماند.
 
ائمه(ع) صراط مستقیم هستند
 
در ادامه حضرت فرمودند: که این صراط معرفت امام(ع) است. پس دلیل اینکه ما را به عالم دنیا آوردند، قرار گرفتن مسیر ورود به صراط مستقیم و معرفت و محبت در دنیا است. بنابراین در این فرصت کوتاه، کاری که انسان باید بکند این است که خود را به این صراط برساند و اگر انسان به این صراط رسید دیگر با این صراط حرکت می کند، در آخرت هم در این وادی امن هست و هیچ خطری او را تهدید نمی کند. « وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(۹)
 
اگر کسی وارد این بیوت نور - ائمه علیهم السلام- شد، چون این بیوت رفعت پیدا می کنند او نیز با آنها رفعت پیدا می کند «فی بُیوتٍ اَذن الله اَن تُرفعَ و یُذکرَ فیه اِسمهُ»(نور/۳۶) مثلا مانند زمانی که سوار هواپیما می شویم. با بالا رفتن هواپیما ما نیز بالا می رویم.
 
سیر در وادی توحید و مقامات معنوی وعوالم بالا، سیری است که برای این خانه هاست «فی بیوتٍ اذن الله ان ترفع و یذکر فیه اسمه». آن خانه هایی که انوار هدایت و معرفت الهی در آنها نازل شد. آن خانه ها خانه هایی هستند که اگر کسی در آنها وارد شد، دائما رفعت پیدا می کند. هر لحظه که می گذرد برمقام محبت و معرفت او افزوده می شود. اگر کسی در آن خانه ها وارد شد، به دوام حضور و ذکر می رسد «رجالٌ لا تُلهیهم تِجارة و لا بیعٌ عن ذکرِ الله»(نور/۳۷) به خاطر اینکه اینها خانه هایی هستند که «اذن الله ان ترفع و یذکر فیه اسمه»
 
دنیا فرصت ورود به وادی صراط مستقیم – رسیدن به امام(ع)
 
بنابراین فرصت دنیا برای این است که انسان خود را به این وادی برساند و وارد این بیوت و خانه ها شود، این خانه ها در عالم دنیا در دسترس قرار گرفته اند. این امر در معارف اهل بیت مکرر اشاره شده است که ائمه تنزل پیدا کردند «حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُه»(۱۰) پس بنابراین همه فرصت دنیا فرصت رسیدن به امام علیه اسلام است و ما باید به گونه ای تلاش کنیم که راه مان را به امام(ع) باز بکنیم.
 
شیطان هم همین راه را بسته است «لآتِینَّهُم مِن بینَ اَیدیهِم و مِن خَلفهِم و عَن اَیمانَهِم و عَن شِمائلهِم» (اعراف/۱۷) از همه طرف من ورود می کنم و جلوی حرکت اینها را ازهر مسیری که بخواهند به سمت صراط مستقیم بروند می بندم. شیطان با همه تجاربی که از عبادات خود در گذشته پیدا کرده است، با شش هزار سال عبادتی که برای همین کار به آتش کشیده این راه را می بندد.
 
بنابراین این راهی است مملو از موانع. اولیاء طاغوت هستند که «یُخرِجونَهُم مِن النورِ الی الظُلمات»(بقره/۲۷۰) فتنه می کنند و انسان را از نور به سمت ظلمات، از وادی توحید و ولایت به سمت وادی شرک و کفر، از وادی طاعت به سمت وادی معصیت سوق می دهند که فرمود: «یُخرجونهُم من النور الی الظلمات».
 
اگر کسی دستی به امام نرساند و خدای متعال این راه را برای او باز نکند، در غوغای فتنه ها هیچ ناجی و راه نجات دیگری ندارد «و مَن لَم یَجعل الله لَهُ نوراً فما لَهُ مِن نور»(نور/۴۰) اگر خدای متعال برای کسی امام قرار ندهد، نور دیگری که او را از وادی ظلمات، تیه و سرگردانی و حیرت در دنیا نجات دهد، برایش وجود ندارد. همه عمرش می شود وادی سرگردانی. صبح تا شب چهل سال، پنجاه سال کار می کند، اگردر این مدت عقب گرد نکرده باشد، حداکثر سر جای اول خودش باقی مانده است. همه ی نماز و روزه ها و عبادت ها و سجده ها و تلاش هایی که کرده است، چهل سال هم که باشد باز هم در وادی سرگردانی است. چهل سال نماز خوانده است اما هنوز سر جای اولش است، چهل سال روزه گرفته است اما جایگاهش فرقی نکرده است، چهل سال نماز شب خوانده است اما سر جای اولش است. اگر کسی در این وادی به بیوتی نرسید که «اذن الله ان ترفع و یذکر فیه اسمه» در بیرون این بیوت که وادی تیه است می ماند.
 
خداوند متعال به آنها فرمود که «و ادخلوا البابَ سُجداً و قولوا حِطةٌ نَغفر لَکُم خَطایاکُم و سَنزیدُ المُحسنین»(بقره/۵۸) از این در (باب حطه) وارد شوید. دری که با ورود از آن همه بدی ها می ریزد، و به همه خوبی ها می رسید «قولوا حطةَ نغفر لکم خطایاکم» گناه هان تان حبط می شود، فرو می ریزد. اینها وارد این وادی نشدند. طبیعی است دچار وادی تیه شوند. بیرون این خانه، بیرون این بیت همه وادی تیه است یعنی انسان سرگردان است. مانند حیوان بیچاره ای که بالا می آید و به سر شانه شما می رسد، همین که عبایتان را جا به جا کنید به سر جای اول خود بر می گردد. همه این زحمت ها حدر می رود. وادی تیه این گونه است. بنابراین عبادات و ریاضات هم در بیرون این وادی فایده ندارند.
 
وادی معرفت
 
حال چگونه می توان به این وادی که ما را از سرگردانی و ضلالت و حیرت و ... نجات می دهد و دائما رفعت و ذکر و رشد است ، وارد شد؟ نحوه ورود مسئله مهمی است. کار به جایی می رسد که ورود به این وادی خود معمای اصلی می شود. «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان»(۱۱)
 
وادی که تنها کسانی وارد آن می شوند که عبد ممتحن انند (امتحان پس داده مانند انبیاء و ملائکه مقرب) ازآنجا که ما از انبیاء و ملائکه مقرب نیستیم باید تلاش مان این باشد که جزء بندگان امتحان پس داده خدا شویم. مسئله اول همین جاست که حالا چگونه می توان وارد این وادی شد؟ چگونه می شود که انسان وارد این وادی گردد که صراط معرفت و صراط محبت است و در این صراط استوار بماند و با وجود همه شیطنت ها و دشمنی های شیطان نلغزد؟
 
البته همان طور که اشاره شد یک راه بیشتر نیست. اینکه انسان وارد آن خانه شود و خود را دست امام دهد. با امام حرکت کند که فرمود «اَن یَجعلنی مَعکُم». انسان اگر همسفر آنها شد، آنها می روند و او را هم با خود می برند. اگر وارد این بیوت شد، رفعت پیدا می کند. اگر تسلیم امام شد و در مقام سِلم قرار گرفت، آنگاه انسان با امام حرکت می کند. در روایات مکرر به این آیات اشاره کردند که «نهایتا نور خورشید به خود خورشید برمی گردد، دوستان ما نیز به خود ما برمی گردند». اگر انسان این گونه شد و تسلیم امام گشت و صاحب قلب سلیم شد - که تشیع یعنی همین تسلیم قلبی در مقابل ذوات مقدسه که فرمود «جاءَ ربهُ بقلبٍ سلیم»(صافات/۸۴) - سیرش با امام است. امام عهده دار کار می گردد.
 
سلوک با بلاء سید الشهدا؛ راه ورود به وادی معرفت
 
راهی که امام رضا(ع) روز اول محرم به رَیّان اِبنِ شَبیب ارائه کردند، راه ورود به وادی ولایت است. که ما گاهی از آن به «سلوک با بلاء سید الشهدا» تعبیر می کنیم؛ یعنی از وادی عاشورا وارد شدن. وگرنه کار مشکل است. گذشتن از هوس ها برای انسان سخت است، اینکه نگاه حرام نکند، حرام نخورد، نامحرم او را نبیند، او نامحرم را نبیند، و... اینکه انسان بخواهد بر آنها مراقبه کند کار سختی است. بدون اینها هم نمی شود. چگونه می شود راه هموار گردد و انسان راه را طی کند؟
 
ریان ابن شبیب نقل می کند که بر امام رضا(ع) در اول محرم وارد شدم، حضرت به من فرمودند: «اَصائِمٌ انت قلت لا. فقال اِنَّ هذا الیوم هو الیومُ الذی دعا فیه ذکریا ربهُ عزوجل»(۱۲) یعنی: آیا روزه ای؟ گفتم: نه. فرومودند: امروز همان روزی بود که ذکریا به خدا عرضه داشت که «رَبی هَب لی مِن لَدُنکَ ذُریةً طَیبه اِنکَ سَمیعُ الدعاء» خدایا به من ذریه ی پاک بده که تو شنوای دعای بندگان خود هستی. خدای متعال دعای او را اجابت کرد و به ملائکه دستور داد که ذکریا را ندا دهند، در حالی که در محراب بود و نماز می خواند به او فرمودند: «اِنَّ الله یُبَشِرَکَ بِیحیی» خداوند تو را به یحیی بشارت می دهد.
 
در ادامه امام(ع) یک بشارت کلی دادند که خیلی بشارت فوق العاده ای است، فرمودند: «فَمَن صامَ هذا الیوم ثُمَ دَعا الله عزوجل اِستجابَ الله لهُ کَما اِستجابَ لِذکریا» اگر کسی امروز را روزه بگیرد و دعا کند، دعایش مانند ذکریا مستجاب می گردد. که ظاهرا یکی از آنها همین دعای ذکریا است، که بعد از شنیدن قصه امام حسین(ع) از خدا خواست که فرزندی به او بدهد که در راه خدا شهید شود تا درغم نبی اکرم(ص) شریک گردد. ظاهرا این دعا مقصود است.
 
این یکی از برکات ورود به ماه محرم است، که اگر کسی بخواهد در مصیبت عاشورا شریک شود، راه شریک شدنش مانند حضرت ذکریاست. زمانی که روضه سید الشهدا را شنید؛ سه روز درها را بر روی خود بست و مشغول عزاداری شد، بعد دعا کرد: خدایا فرزندی به من عطا کن و محبتش را نیز به من بده که شبیه سید الشهدا شهید بشود تا من هم بویی از مصیبت نبی اکرم(ص) برده باشم.
 
اگر کسی این کار را در ماه محرم انجام دهد، خداوند این فرزند را به او می دهد و اینگونه وارد وادی بلا عاشورا می شود. اولیاء خدا اینگونه بودند. برای اینکه به عاشورا راه پیدا کنند و یک طعمی از عاشورا بچشند، مرد میدان بودند مانند حضرت ذکریا(ع)؛ که از خدا خواست یحیی را به او بدهد. حضرت یحیی را نیز سر بریدند. آن قدر این مصیبت عظیم بود که روایت شده است، برای دو نفر آسمان گریه کرد؛ یکی سید الشهدا(ع) و یکی یحیی(ع).
 
عاشورای امام حسین به گونه ای است که قبل از زمان وقوع نیز آثاری داشته است. خیلی دشوار است که کسی همچین خواسته ای از خدا داشته باشد و این هوشیاری بزرگواران و انبیاء الهی را می رساند که چنین درخواستی را از خدا کرده اند.
 
بعد فرموند: «اِنَّ مُحرَمَ هوَ الشَهرُ اِلذی کانَ اَهلُ الجاهلیتَ فی ما مضی، یُحرمونَ فیهِ الظُلم و القتال لِحُرمَتِه» اهل جاهلیت نیز جنگ و درگیری را در این ماه، حرام می دانستند. «فما عَرفت هذه الاُمة حُرمتَ هذا الشهر و لا حرمت نبیها» ولی این امت نه قدر این ماه را دانستند نه قدر پیامبر را. «وقَد قُتلَ فی هذا الشهر ذُریتهُ وسَبوُ نِساءَ هو و اِنتَهَقوا ثِقلَه» ذریه اش را کشتند و زنان و کودکانش را اسیر کردند و اموالش را غارت کردند. «فَلاغَفَرَ اللهُ لَهُم ذلکَ اَبدا» هیچگاه خدای متعال آنها را نیامرزد.
 
سپس فرموند: «یابن شبیب اِن کُنتَ باکیا لِشیاٍ فَبکِ لِحسین ابن علی ابن ابی طالب» اگر خواستی بر کسی گریه کنی فقط بر امام حسین گریه کن. «فَاِنَّهُ ذُبِحِ کَما یُذبحَ الکِبش» حضرت را مثل مناسک ذبح کبش قربانی کردند. «و قُتِلَ معهُ مِن اهل بیتهُ ثَمانیة عشر رجل ً ما لهم شبیهون فی الارض» هجده نفر از جوانانش را که شبیهی در زمین نداشتند، کشتند. «و لقد بکت السماوات السبع و الارضون لقتله» آسمان ها و زمین برای قتلش گریستند. «و لقد نزل الی الارض من الاملائکة اربعة الاف لنصره فوجدوه قد قتل» چهارهزار ملک برای یاریش نازل شدند، دیدند کار تمام شده است. «فهم عند ربه شعث و غبر الی ان یقوم المهدی(ع)» و آنها غبارآلود و غصه دار هستند تا حضرت ظهور کند. «و فیکونون من انصاره و شعارهم یا لثارات الحسین» امام زمان را یاری کنند و شعارشان نیز این است.
 
پنج دستور برای ورود به وادی ولایت / دستور اول
 
«لقد حدثنی ابی عن ابیه عن جده» این حدیث را پدرم از اجدادشان - ظاهرا از امام سجاد(ع) - نقل کردند؛ «لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ ص أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَر» وقتی پدرم؛ امام حسین به شهادت رسید، آسمان خون و خاک قرمز بارید و این گریه ی آسمان بود. از اینجا حضرت ورودی هایی که برای ورود به وادی ولایت می توان از آنها کمک گرفت را در قالب پنج دستور را بیان می کنند.
 
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیرا» اگر گریه کنی و اشک هایت برای امام حسین جاری شود، خدای متعال هر گناهی را کرده باشی برایت می آمرزد. «صغیراً او کبیراً قلیلاً کان او کثیرا» کوچک باشد یا بزرگ ،کم باشد یا زیاد. معنای این عبارت این است که هر وقت انسان احساس کدورت کرد، اشکی بر امام حسین بریزد. مثلا اگر غفلتی عارض شد، ترک اولایی شد، مکروهی، معصیتی و... انجام شد، بر سید الشهدا گریه کند.
 
دستور دوم/ زیارت امام
 
یابن شبیب «ان سرک ان تلقی الله عزوجل و و لا ذنب علیک، فَزُر الحسین(ع)» اگر دوست داری خداوند را ملاقات کنی در حالی که عاری از هر گونه گناه باشی، امام حسین را زیارت کن. چه از دور چه از نزدیک. به این معنا که اگر انسان احساس کند غباری از گناه بر دلش نشسته است در حالی که مشتاق ملاقات خداوند است، امام حسین(ع) را زیارت کند.
 
دستور سوم/ لعن قاتلان امام
 
یابن شبیب «ان سرک ان تسکن الغرف المبنیة فی الجنه مع النبی(ص) فلعن قتلت الحسین(ع)» اگر دوست داری که در غرفه ای بنا شده در بهشت با پیامبر(ص) باشی، قاتلان امام حسین را لعن کن. این از آن دستورهایی است که کمتر مورد توجه قرار می گیرد. البته این معیت و همراهی به این معنا نیست که ما و پیامبر یکی باشیم و منظور از معیت پیامبر معیت قیومیه است یعنی او نگهبان ماست و شیطان بین او و پیامبر حائل نشود و حضور پیامبر را احساس کند و موانع برطرف شود.
 
دستور چهارم/ آرزوی معیت اصحاب امام
 
یابن شبیب «ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین(ع) فقل متی ما ذکرته یالیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما» اگر دوست داری ثوابی به تو برسد، مثل ثواب افرادی که با امام حسین شهید شدند، هر گاه یاد امام حسین(ع) افتادی آرزو کن که ای کاش من با شهدای تو بودم و با آنها به فوز شهادت در رکاب تو می رسیدم. این آرزو آرام آرام انسان را به ثواب شهادت در رکاب امام حسین(ع) نزدیک می کند.
 
دستور پنجم / تنظیم حزن و فرح ها با امام
 
یابن شبیب «ان سرک ان تکون معنا فی الدرجات العلا، فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا» اگر دوست داری که با ما در درجات بالای بهشت باشی (درجات علیین همان است که قرآن می فرماید «کلا ان کتاب البرار لفی علیین») برای چیزی که ما را غصه دار می کند، غم بخور و غم های خود را مهار کن. بی جهت غصه نخورید، غصه های بی معنا، انسان را از خدا دور می کند. بی جهت خوشحال نباشید، خوشحالی های کوچک، انسان را کوچک می کند و انسان را به لهب ولعب مشغول می کند. «و افرح لفرحنا و علیک بولایتنا» و خود را به ولایت ما برسان که ظاهرا اینها مقدمه رسیدن به ولایت است. «فلو ان رجلً تولی حجراً لحشره الله تعالی معه یوم القیامه» اگر انسان سنگی را دوست بدارد، خدای متعال اورا با آن سنگ محشور می دارد. اگر انسان بخواهد با ائمه باشد و با آنها محشور شود، باید به گونه ای خود را به ولایت آنها در دنیا را برساند. کاری کند که محبت امام را به او بدهند. سرمایه محبت امام حسین(ع) که واقعا اکسیر اعظم است را به او بدهند. که اگر به کسی بدهند او را زیر و رو می کند.
 
***
 
فیلم
 
چگونه به امام حسین(ع) سلام بدهیم
 
 
Video Player

آیت الله بهجت.mp۴ | دانلود فیلم 
 
***
 
اعمال ماه محرّم
 
اعمال شب و روز اول محرم
 
بدانکه این ماه، ماه حُزن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان است و از حضرت امام رضاعلیه السلام روایت است که چون ماه محرّم داخل مى شد پدرم را کسى خندان نمى دید و اندوه و حُزن پیوسته بر او غالب مى شد تا روز دهم چون روز عاشورا مى شد آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و مى فرمود امروز روزى است که حسین علیه السلام شهید شده است.
 
شب اوّل سید در اقبال براى این شب چند نماز ذکر فرموده :
 
اوّل: صد رکعت در هر رکعت حمد و توحید بخواند .
 
دوّم: دو رکعت در رکعت اوّل حمد و انعام و در دوّم حمد و یس .
 
سوّم: دو رکعت در هر رکعت حمد و یازده قُل هُوَاللّهُ اَحَدٌ در روایت است از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله که هر که در این شب این دو رکعت نماز را بجا آورد و صبحش را که اوّل سال است روزه بدارد مثل کسى است که تمام سال را مُداومت به خیر کرده و در آن سال محفوظ باشد و اگر بمیرد به بهشت برود.
 
و نیز سید براى هلال این ماه دعاء مَبْسُوطى ذکر فرموده و اگر ممکن شود احیا بدارد این شب را به دعا و نماز و خواندن قرآن روز اوّل .
 
بدانکه اوّل محرم اوّل سال است و در آن دو عمل وارد است:
 
اوّل: روزه است و در روایت رَیان بن شبیب از حضرت امام رضاعلیه السلام مرویست که هر که در این روز روزه بدارد و خدا را بخواند خداوند دعاى او را مستجاب کند چنانکه دعاى زکریا را مستجاب نمود .
 
دوم : از حضرت امام رضا علیه السلام منقولست که حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله روز اوّل محرم دو رکعت نماز مى کرد و چون فارغ مى شد دستها را بلند مى کرد و این دعا را سه دفعه مى خواند:
 
اَللّهُمَّ اَنْتَ الاِْلهُ الْقَدیمُ وَهذِهِ سَنَةٌ
خدایا تویى معبود ازلى و این سال
 
جَدیدَةُ فَاَسْئَلُک فیهَاالْعِصْمَةَ مِنَالشَّیطانِ وَالْقُوَّةَ عَلى هذِهِ النَّفْسِ
تازه است از تو خواهم در این سال نگهداریم را از شیطان و نیروى بر این نفس
 
الاْمّارَةِ بِالسّوَّءِ وَالاِْشْتِغالَ بِما یقَرِّبُنى اِلَیک [یاکریمُ] یا ذَاالْجَلالِ
که پیوسته به گناه فرمان مى دهد و سرگرمى بدانچه مرا به تو نزدیک کند اى صاحب جلالت
 
وَالاِْکرامِ یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ یا ذَخیرَةَ مَنْ لا ذَخیرَةَ لَهُ یا حِرْزَ
و بزرگوارى اى تکیه گاه کسى که تکیه گاهى ندارد اى ذخیره آنکس که ذخیره ندارد اى پناهگاه
 
مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یا کنْزَ
آنکس که پناهگاهى ندارد اى فریادرس آنکس که فریادرسى ندارد اى پشتیبان آنکس که پشتیبانى ندارد اى گنج
 
مَنْ لا کنْزَ لَهُ یا حَسَنَ الْبَلاَّءِ ا عَظیمَ الرَّج اَّءِ یا عِزَّ الضُّعَف آءِ یا مُنْقِذَ
آنکس که گنجى ندارد اى که آزمایشت نیکو است اى بزرگ مایه امید اى عزت بخش ناتوانان اى نجات بخش
 
الْغَرْقى یا مُنْجِىَ الْهَلْکى یا مُنْعِمُ یا مُجْمِلُ یا مُفْضِلُ یا مُحْسِنُ
غریقان اى خلاص کننده هالکان اى نعمت بخش اى زیباپرور اى فزون بخش اى نیکوده
 
اَنْتَ الَّذى سَجَدَ لَک سَوادُ اللَّیلِ وَنُورُ النَّهارِ وَضَوْءُ الْقَمَرِ وَشُعاعُ
تویى که سجده کرد (و به کمال خضوع درآمد) برایت سیاهى شب و روشنى روز و تابش ماه و شعاع
 
الشَّمْسِ وَدَوِىُّ الْمآءِ وَحَفیفُ الشَّجَرِ یا اَللّهُ لا شَریک لَک اَللّهُمَّ
خورشید و صداى ریزش آب و بهم خوردن درخت اى خدایى که شریک ندارى خدایا
 
اجْعَلْنا خَیراً مِمّا یظُنُّونَ وَاغْفِرْ لَنا ما لا یعْلَمُونَ وَلا تُؤ اخِذْنا بِما
قرارمان ده بهتر از آنچه مردم گمان کنند و بیامرز از ما آنچه را که نمى دانند و مگیر ما را بدانچه
 
یقُولُونَ حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ
گویند بس است مرا خدا معبودى جز او نیست بر او توکل کنم و او است پروردگار عرش
 
الْعَظیمِ امَنّا بِهِ کلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما یذَّکرُ اِلاّ اُولُوا الاْلْبابِ رَبَّنا
عظیم ایمان داریم به او و هرچه هست از نزد پروردگار ما است و اندرز نگیرند جز خردمندان پروردگارا
 
لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً اِنَّک اَنْتَ الْوَهّابُ 
منحرف مساز دلهاى ما را پس از آنکه هدایتمان کردى و ببخش به ما از پیش خود رحمتى که براستى تویى بخشایشگر
 
 
شیخ طوسى فرموده که مستحب است روزه دهه اوّل محرم ولکن روز عاشورا امساک نماید از طعام و شَراب تا بعد از عصر آن وقت بقدر کمى تربت تناول نماید و سید روایت کرده فضیلت روزه تمام ماه را و آنکه روزه او نگه میدارد صائم آن را از هر گناهى.
 
روز سوّم روزى است که حضرت یوسف علیه السلام از زندان بیرون شده هرکه آن روز را روزه دارد آسان فرماید حق تعالى بر او کارهاى مشکل را و برطرف کند از او اندوه را و در روایت نبوى صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله است که دعایش مستجاب شود.
 
روز نهم روز تاسوعا است از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمود تاسوعا روزى بود که جناب امام حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عُمر سعد خوشحال شدند به سبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب امام حسین علیه السلام و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مَدَد نخواهند نمود پس فرمود پدرم فداى آن ضعیف غریب.
 
***
 
مقتل مکتوب/ شب اول محرم 
 
اصابت سنگ و تیر به مسلم بن عقیل و شباهت‌های مسلم بن عقیل با حضرت سیدالشهداء
 
 
مقتل خوانی- شب اول محرم ۹۲- میثم مطیعی.mp۳ | دانلود فایل
 
 
وجَعَلَ یُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ وضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَکاثَروا عَلَیهِ فَجَعَلوا یَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَیلَکُم! ما لَکُم تَرمونَنی بِالحِجارَةِ کَما تُرمَى الکُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَیتِ الأَنبِیاءِ الأَبرارِ؟! وَیلَکُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله علیه و آله وذُرِّیَّتِهِ؟ (الفتوح ابن اعثم کوفی: ج ٥ ص ٥٣)
 
ترجمه: مسلم بن عقیل به نبرد، ادامه داد تا جراحت هاى سنگینى بر او وارد شد و از جنگیدن ناتوان شد. جمعیت بر او یورش بردند و با تیر و سنگ بر او مى‌زدند. مسلم گفت: واى بر شما! آیا به سویم سنگ، پرتاب مى کنید ـ آن گونه که به کفّار ، سنگ مى زنند ـ ، در حالى که من از خانواده پیامبرانِ ابرارم؟ آیا حقّ پیامبر را در باره خاندانش پاس نمى دارید؟
 
وجه شباهت مسلم با امام حسین (ع)
 
وبَقِیَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ فی رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ یُضارِبُهُم بِسَیفِهِ وهُم یَتَفَرَّقونَ عَنهُ یَمینا وشِمالاً
 
ترجمه: امام حسین علیه السلام از زخم هاى تن و سرش سنگین شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشیر مى زد و آنها ، از چپ و راستِ او مى‌گریختند. (الإرشاد شیخ مفید ج ٢ ص ١١١، إعلام الورى طبرسی ج ١ ص ٤٦٨ ، روضة الواعظین ابن فتال نیشابوری، ص ٢٠٨)
 
فَوَقَفَ [الحُسَینُ علیه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ ...(مثیر الأحزان ابن نما حلی ص ٧٣)
 
ترجمه: امام حسین علیه السلام که بر اثر نبرد کم توان شده بود ایستاد. سنگى به پیشانى اش خورد و آن را شکست. سپس تیر سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست.
 
***
 
چرا در ایام عزا سیاه می پوشیم؟ (عیسی سرافراز)
 
باید از فقدان گل خونجوش بود/ در فراق یاس مشکی پوش بود(۱)
 
شیعه در ایام عادی و روزهای معمول زندگی از پوشیدن لباس سیاه پرهیز می کند; اما به دهه اول محرم یا آخر صفر، ایام شهادت امیرمؤمنان (ع) و فاطمه زهرا (س) و نظایر آن که می رسد جامه مشکین می پوشد و در و دیوار و کوی و برزن را سیاه پوش می کند . فلسفه این سیاه پوشی چیست؟
 
این مقاله می کوشد، با طرح برخی از مسائل اصلی درباره چرایی سیاه پوشی، جویندگان حقیقت را با پاسخ این پرسش از جمله شما پرسشگر عزیز آشنا سازد .
 
لوازم دوستی
 
قرآن و روایات، دوستی خاندان رسول اکرم (ص) را بر مسلمانان واجب کرده اند.(۲) دوستی لوازمی دارد و محب صادق کسی است که شرط دوستی را - چنان که باید و شاید - به جای آورد . یکی از مهم ترین لوازم دوستی، همراهی و همدلی با دوستان در غم ها و شادی ها است . از این رو، احادیث بر برپایی جشن و سرور در ایام شادی اهل بیت (ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان تاکید ورزیده اند .
 
حضرت علی (ع) می فرماید: شیعه و پیروان ما در شادی و حزن ما شرکت دارند;(۳) امام صادق(ع) نیز فرمود: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا، یسوؤهم ما یسوءنا ما یسرهم ما یسرنا ... ;(۴) شیعیان ما پاره ای از خود ما بوده و از زیادی گل ما خلق شده اند، آنچه ما را بدحال یا خوشحال می سازد، آنان را بدحال و خوشحال می گرداند
 
این وظیفه عقلانی و شرعی ایجاب می کند که در ایام عزاداری اهل بیت(ع) حزن و اندوه خود را در گفتار (اشک و آه و ناله و زاری)(۵) ، رفتار (کم خوردن و کم آشامیدن)(۶)، و حتی پوشاک (پوشیدن لباسی که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف حکایتگر اندوه و ناراحتی است) آشکار سازیم; اما چرا لباس و پوشش سیاه؟
 
چرا سیاه پوشی؟
 
رنگ سیاه، از جهات گوناگون، آثار و خواص مختلف دارد و به اعتبار هر یک از این خواص، در مورد یا مواردی خاص، به کار می رود . رنگ سیاه از جهتی رنگ پوشش است; یعنی سبب استتار و اختفا می گردد و برای چنین هدفی به کار گرفته می شود; (۷) از جهت دیگر، رنگ هیبت و تشخص است . به همین سبب، لباس رسمی شخصیت ها سیاه یا سرمه ای سیر است . در نقل های تاریخی موارد فراوان می توان یافت که برای نشان دادن هیبت و تشخص فرد، گروه، حکومت یا مساله ای از این رنگ استفاده شده است. (۸)
 
یکی دیگر از خواص و آثار رنگ سیاه، آن است که این رنگ به صورت طبیعی، رنگی حزن آور و دلگیر و مناسب عزا و ماتم است . از همین رو، بسیاری از مردم جهان از این رنگ برای اظهار اندوه در مرگ دوستان و عزیزان خود سود می جویند. البته انتخاب رنگ سیاه در ایام سوگواری، علاوه بر نکته فوق، علتی منطقی - عاطفی نیز دارد. آن که در ماتم عزیزان خویش جامه سیاه می پوشد و در و دیوار را سیاهپوش می کند، بااین عمل می خواهد بگوید و بفهماند: عزیز از دست رفته، مایه روشنی چشم و فروغ دیدگانم بود و دفن پیکرش در دل خاک به سان افول ماه و خورشید در چاه مغرب، پهنه حیات و زندگی را در چشمم تیره و تار ساخته و زمین و زمان را در سیاهی و ظلمت فرو برده است .
 
این مطلب شواهد گوناگون دارد . حضرت زهرا (س) هشت روز پس از رحلت حضرت رسول (ص)، بر مزار آن حضرت فریاد برآورد: «ای پدر، تو رفتی و با رفتن تو دنیا روشنی های خویش را از ما برگرفت و نعمت و خوشی اش را از ما دریغ کرد . جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود [ولی اکنون با رفتن تو] روز روشن آن سیاه گشته و تر و خشکش حکایت از شب های بس تاریک دارد . . . و حزن و اندوه، همواره، ملازم ما است . . .» (۹)
 
فردوسی نیز، با اشاره به قتل سیامک توسط دیوان، می گوید:
 
چو آگه شد از مرگ فرزند، شاه/ از اندوه گیتی بر او شد سیاه
 
بنابراین، سیاه پوشی به دلیل رمز و رازی که در این رنگ نهفته است، رسمی طبیعی و سنتی منطقی برای نشان دادن حزن و اندوه بوده، ملل و اقوام گوناگون در ایام عزا از آن بهره جسته اند .(۱۰)
 
سابقه سیاه پوشی
 
شواهد فراوانی در متون کهن ایرانی وجود دارد که سیاهپوشی را نشان ماتم و اندوه قلمداد کرده است . شاهنامه فردوسی که بیانگر فرهنگ و تمدن کهن ایران است، از مواردی که جامه سیاه را نمود عزا و غم تلقی کرده، آکنده می نماید . وقتی رستم به ست برادرش، شغاد، ناجوانمردانه کشته شد، با این بیت روبه رو می شویم:
 
به یک سال در سیستان سوگ بود/ همه جامه هاشان سیاه و کبود
 
در عصر ساسانیان، هنگامی که بهرام گور در گذشت، ولیعهدش یزدگرد سیاه پوشید:
 
چهل روز سوگ پدر داشت راه/ بپوشید لشگر کبود و سیاه
 
وقتی فریدون در گذشت نیز بازماندگان و سپاهش جامه سیاه پوشیدند:
 
منوچهر یک هفته با درد بود/ دو چشمش پر از آب و رخ زرد بود
 
سپاهش همه کرده جامه سیاه/ توان گشته شاه و غریوان سپاه
 
این سیاهپوشی تا اکنون در ایران رایج است.(۱۱)
 
در اساطیر یونان باستان آمده است: زمانی که تیتس از قتل پاتروکلوس به دست هکتور شدیدا اندوهگین شد، به نشانه عزا سیاه ترین جامه هایش را پوشید . این امر نشان می دهدکه قدمت رسم سیاهپوشی در یونان به عصر هومر باز می گردد . در میان عبرانیان (یهودیان قدیم) نیز رسم آن بود که در عزای بستگان سرها را می تراشیدند و بر آن خاکستر می پاشیدند و لباس تیره می پوشیدند.(۱۲)
 
بستانی، در دائرة المعارف خود، رنگ سیاه را مناسب ترین رنگ عزا در تمدن اروپای قرن های اخیر گزارش کرده، می نویسد: «طول دوران عزاداری، بر حسب درجه نزدیکی به میت، از یک هفته تا یک سال طول می کشد و بیوه زنان دست کم تا یک سال عزا می گیرند و در این مدت لباس های آنان سیاه رنگ و خالی از هر گونه نقش و نگار و زیور آلات است.»(۱۳)
 
در کتب تاریخی گزارش شده است که عرب، در مواقع مصیبت، جامه خویش به رنگ سیاه می کرد . (۱۴) در عصر پیامبر (ص) پس از پایان جنگ بدر
 
که ۷۰ تن از مشرکان و قریش به دست مسلمانان بر خاک هلاکت افتادند، زن های مکه در سوگ کشتگان خویش جامه سیاه پوشیدند . (۱۵)
 
شعر لبید، درباره سیاهپوشی زنان نوحه گر، مورد استشهاد بسیار از کتب لغت است:
 
یخشمن حر اوجه صحاح/ فی السلب السود و فی الامساح(۱۶)
 
آن زنان در حالی که لباس های سیاه عزا و پلاس مویین بر تن کرده بودند، گونه های خویش را با ناخن می خراشیدند.
 
پس شواهد تاریخی و ادبی نشان می دهد، رنگ سیاه از دیر باز در میان بسیاری از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است . این امر به ایران یا دوران اسلام اختصاص ندارد و اعراب پیش از اسلام، ایرانیان و یونانیان باستان در عزا جامه سیاه یا کبود می پوشیدند.(۱۷)
 
سیاهپوشی در میان اهل بیت (ع)
 
گزارش های مستند تاریخی حکایتگر این حقیقت است که پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع) نیز بر این سنت منطقی و رسم طبیعی مهر تایید گذاشته و خود در عزای عزیزانشان سیاه پوشیده اند. به روایت ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، امام حسن(ع) در سوگ امیرمؤمنان علی(ع) جامه سیاه پوشید و با همین جامه برای مردم خطبه خواند . (۱۸) براساس حدیثی که اکثر محدثان نقل کرده اند، زنان بنی هاشم در سوگ اباعبدالله الحسین(ع) جامه سیاه پوشیدند: «لما قتل الحسین بن علی (ع) لبس نساء بنی هاشم السواد و المسوح و کن لاتشتکین من حر و لا برد و کان علی بن الحسین(ع) یعمل لهن الطعام للماتم;(۱۹) وقتی امام حسین بن علی (ع) به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباس های سیاه و جامه های خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمی کردند و پدرم علی بن الحسین (ع) به علت [اشتغال آنان به] مراسم عزاداری، برایشان غذا درست می کرد.»
 
مرحوم کلینی چنان نقل می کند که سلیمان بن راشد از پدرش نقل کرد: امام سجاد(ع) را دیدم که جبه ای جلو باز و سیاه رنگ و طیلسانی کبود رنگ پوشیده بود.(۲۰)
 
این شیوه از سوی دیگر ائمه(ع) و بزرگانی چون ام سلمه، مختار ثقفی و سیف بن عمیره نخعی کوفی جریان داشته و در عصر غیبت تا کنون تداوم یافته است.(۲۱)
 
فلسفه سیاه پوشی عباسیان
 
عباسیان که در طول قیام داعیه خونخواهی شهدای اهل بیت (ع) داشته اند و وقتی به قدرت رسیدند، دولت خود را دولت آل محمد(ص) و ادامه خلافت علی بن ابی طالب(ع) خواندند، لباس سیاه را برای نشان دادن تداوم ماتم و اندوه شان در فقدان عزت پیامبر و مصائب اهل بیت(ع) انتخاب کردند.(۲۲) براساس منابع تاریخی، پس از قتل فجیع زید و یحیی، آتش خشم مردم علیه رژیم اموی زبانه کشید و در خراسان بزرگ آن روز، شهری باقی نماند که مردمش، لباس سیاه نپوشیده باشند. قیام ابومسلم و ظهور سیاه جامگان عباسی نیز دقیقا در همین دوره حساس تاریخی صورت گرفت. بنی عباس که در بحبوحه قیام زید و یحیی خود و پیروان خویش را از معرکه و جنگ بابنی امیه و خطرات ناشی از آن برکنار داشته بودند، اوضاع و شرایط را جهت بهره برداری مناسب دیدند و به بهانه خونخواهی شهدای مظلوم کربلا و زید و یحیی، پرچم سیاه و سیاهپوشی را ابزار اعلام عزای شهدای اهل بیت(ع) ساختند و با این ترفند دوستداران اهل بیت (ع) را پیرامون خود گرد آوردند; و برای آن که این تبلیغ ظاهری را در اذهان مردم زنده نگه دارند، پس از به قدرت رسیدن، سیاهی پرچم و لباس را شعار همیشگی خویش ساختند.
 
به دلیل همین فریبندگی ظاهری بود که امام صادق (ع) و دیگر ائمه (ع) به رنگ و لباس سیاه خرده می گرفتند; یعنی مخالفت امام در این موارد، به سیاهپوشی رسمی و خاصی که از سوی بنی عباس تحمیل شده و نماد بستگی و اطاعت از حکومت ستمگران به شمار می آمد، ناظر است نه سیاهپوشی در عزا و ماتم; به ویژه مصائب اهل بیت(ع).(۲۳)
 
سخن پایانی
 
آنچه به اجمال و اختصار گذشت، نشان می دهد: اولا، سیاهپوشی سنت منطقی بشر در طول تاریخ بوده و در ایران باستان، یونان و اعراب رواج داشته است. ثانیا، سیاهپوشی بر مصائب اهل بیت(ع) تداوم همان سیره انسانی است . ثالثا، سیاهپوشی از سوی عباسیان یا اعراب پس از اسلام به ایران منتقل نشده، از دیرباز در فرهنگ و تمدن ملت ایران ریشه داشته است.
 
به هر روی، لباس سیاه نشانه عشق و دوستی به ساحت امامان پاک
 
اعلان جانبداری از سرور آزادگان در جبهه ستیز حق و باطل
 
و اظهار تیره شدن آفاق حیات معنوی است. آن که در عزای امامان نور(ع)، خصوصا سالار شهیدان، جامه سیاه می پوشد، جسمی تیره ولی جانی روشن دارد، در ظاهر سیاه است ولی در باطن سپید.
 
***
صوت/ عزاداری شب اول محرم 
 
ذکر مصیبت و سینه زنی
 

حاج سعید حدادیان-روضه.mp۳ | دانلود فایل

حاج سعید حدادیان-روضه-قسمت دوم.mp۳ | دانلود فایل

سید مجید بنی فاطمه- نوحه.mp۳ | دانلود فایل

نریمان پناهی-واحد.mp۳ | دانلود فایل

مهدی سلحشور- واحد.mp۳ | دانلود فایل

سید مجید بنی فاطمه- شور.mp۳ | دانلود فایل

 
-------------------------------------------------------
پی نوشت :
(۱) صحیفه امام، ج‏۱۳، ص: ۳۲۷
(۲) صحیفه امام، ج‏۱۵، ص: ۳۳۱
(۳) صحیفه امام، ج‏۱۶، ص: ۳۴۳
(۴) صحیفه امام، ج‏۱۶، ص: ۳۴۶
(۵) صحیفه امام، ج‏۱۶، ص: ۳۴۷
(۶) صحیفه امام، ج‏۱۷، ص: ۵۸
(۷) صحیفه امام، ج‏۲۱، ص: ۴۰۰
(۸) ۱۳۸۷/۱۰/۱۹ بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت قیام نوزدهم دی
(۹)عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲، ص: ۱۳۶
(۱۰) من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص: ۶۱۳
(۱۱) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج ۱، ص: ۲۶
(۱۲) عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص: ۲۹۹
(۱۳) احمد عزیزی .
(۱۴) شوری (۴۲): ۲۳; هود (۱۱): ۲۹; میزان الحکمة، ج ۲، ص ۲۳۶ .
(۱۵) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۷ .
(۱۶) امالی، شیخ طوسی، ص ۳۰۵ .
(۱۷) در این خصوص نگا: چشمه فیض .
(۱۸) طبق فرموده امام صادق (ع) به معاویه بن وهب، عزاداران سیدالشهداء (ع) در روز عاشورا از آب و غذا دوری جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، آنگاه در حد لزوم به غذای معمول صاحبان مصیبت، سد جوع و عطش کنند .(نگا: تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن علی (ع)، سید صالح شهرستانی، ج ۱، ص ۱۵۷- ۱۵۹) این روایت باید برای ما تامل برانگیز باشد.
(۱۹) نگا: یادداشت هایی در زمینه فرهنگ و تاریخ، دکتر غلامحسین یوسفی، ص ۲۷۲و۲۷۳
(۲۰) در کتاب برهان قاطع در برابر واژه سیاهپوش آمده است: «شب گرد و عسس و میر بازار و میر شب را گویند، و چاووش را نیز گفته اند و آن کسی باشد که پیشاپیش پادشاه دور باش گوید و این جماعت در قدیم به جهت هیبت و صلابت و سیاست سیاه می پوشیده اند،» (برهان قاطع، محمد حسین تبریزی، ص ۶۸۳) ابن اثیر یکی از مورخان برجسته می نویسد: ابومسلم خراسانی روزی خطبه خواند . مردی برخاست و پرسید: این علامت سیاه که بر تو می بینم چیست؟ گفت: ابو زبیر از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که گفت: پیغمبر (ص) هنگام فتح مکه عمامه سیاه بر سرداشت و این لباس هیبت و لباس دولت است .» (الکامل، ابن اثیر، ترجمه عباس خلیلی، ج ۹، ص ۱۱۴)
(۲۱) بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۷۴- ۱۸۰
(۲۲) برای اطلاعات تفصیلی نگا: زندگی مسلمانان در قرون وسطی، دکتر علی مظاهری، ترجمه مرتضی راوندی، ص ۶۸و۶۹; رنگ در تاریخ ایران، دکتر مریم میراحمدی; فصلنامه مطالعات تاریخی، سال اول، ص ۱۱۵ به بعد; فرهنگ البسه مسلمانان، دزی، ترجمه دکتر حسینعلی هرری، ص ۳۴۲- ۳۴۹
(۲۳) نگا: معجم البلدان، یاقوت حموی، ج ۳، ص ۴۵۲ و تاریخ گیلان و دیلمستان، میرسید ظهیر الدین مرعشی، ص ۲۲۳
(۲۴) دائرة المعارف، پطرس باستانی، ج ۶، ص ۷۱۰- ۷۱۲
(۲۵) همان
(۲۶) اخبار الدولة العباسیة، تحقیق دکتر عبدالعزیز دوری و دکتر عبدالجبار مطلبی، ص ۲۴۷
(۲۷) السیرة النبویة، ابن هشام، تحقیق مصطفی سقا، ج ۳ . ص ۱۰و۱۱
(۲۸) سیاهپوشی در سوگ ائمه نور، علی ابوالحسنی، ص ۷۶و۷۷
(۲۹) برای اطلاع بیش تر نگا: تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، آدام متز، ترجمه علی رضا ذکاوتی قراگزلو، ج ۲، ص ۱۲۷ به بعد; سیاهپوشی در سوگ ائمه نور . همان ص ۵۳- ۹۳
(۳۰) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۱۶، ص ۲۲
(۳۱) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۸۸; وسائل الشیعة، ج ۲، ص ۸۹۰
(۳۲) وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۳۶۱
(۳۳) نگا: سیاهپوشی در سوگ ائمه نور، ص ۱۲۹- ۱۵۵
(۳۴) نگا: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۷، ص ۱۷۲; تاریخ الاسلام، دکتر ابراهیم حسن، ج ۱، ص ۴۰۸ و ج ۲، ص ۴۴۷- ۴۴۸
(۳۵) نگا: سیاهپوشی در سوگ ائمه نور، ص ۱۹۵- ۲۰۰
  • سرباز گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی