اَلسَلامُ عَلَیک یا اَبا عَبدالله الحُسین

پایگاه اطلاع رسانی سرباز گمنام

اَلسَلامُ عَلَیک یا اَبا عَبدالله الحُسین

پایگاه اطلاع رسانی سرباز گمنام

اَلسَلامُ عَلَیک یا اَبا عَبدالله الحُسین

به مناسبت آغاز جنگ تحمیلی

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۱۰ ب.ظ

جنگی که اعراب را متحد کرد

جنگی که اعراب را متحد کرد


فضای حقارت بار حاکم بر جهان عرب پس شکست های پی در پی از رژیم صهیونیستی، در کنار دلائل و رویکردهای شخصی هر یک از رهبران عرب، نهایتا آن ها را به سوی حمایت تام از صدام حسین در خلال جنگ تحمیلی متمایل ساخت.

گروه بین الملل فرهنگ نیوز، سی و پنج سال پیش در چنین روزی یگان های رزمی و توپخانه های ارتش بعثی با پشتیبانی جنگنده ها و بالگردهای خویش جنگی گسترده را بر علیه ایران اسلامی آغاز نمودند، جنگی که از آن به عنوان طولانی ترین جنگ قرن بیستم نام برده می شود. در رابطه با چرایی آغاز این جنگ خونین و پدیده های پیرامونی آن تا کنون ده ها کتاب و مقاله منتشر شده است.

اگرچه تنش های گاه و بیگاه میان ایران و دولت عراق قدمتی صد سال داشته و به سال های پس از تجزیه امپراطوری عثمانی و تشکیل کشورهای جدیدالتاسیسی باز می گردد، اما روی کارآمدن حزب بعث در عراق به رهبری حسن البکر و صدام حسین و قدرت گیری نسبی بغداد در معادلات منطقه ای بر دامنه تعارضات فی مابین افزود، تا آن جا که طرفین پس سال ها ضد و خوردهای مرزی و حمایت از اپوزیسیون طرف مقابل ناگزیر به وضع قرارداد الجزایر در سال 1975 گردیدند، قراردادی که به گواه تاریخ و با توجه به موقعیت برتر نظامی و اقتصادی ایران چندان باب طبع دیکتاتور تمامیت خواه عراق نبود و از همین روست که شاهدیم که بلافاصله و پس از وقوع انقلاب در ایران و ایجاد نابسامانی های اولیه که نشات گرفته از فضای انقلاب است، رژیم بعثی مترصد فرصت شده تا با طرح بهانه های واهی به انتقام قرار داد الجزایر و در راستای مطامع و جاه طلبی های صدام حسین به مقابله نظامی با ایران بپردازد.

فارغ از فضای حاکم بر جامعه بین المللی و حمایت ابرقدرت ها از سیاست تهاجمی صدام حسین در قبال تهران و پیامدهای این امر، یکی از موارد کلیدی حاکم بر فضای مورد مناقشه حمایت جامع و غالب کشورهای عربی از صدام حسین در خلال جنگ هشت ساله بر علیه ایران بود، تا آن جا که شماری از این کشور بسیاری از هزینه های جنگ را متحمل شده و برخی دیگر با در اختیار قرار دادن خاک و یا حریم هوایی شان از هیچ کمکی به صدام دریغ نورزیدند.

به واقع چرا قاطبه جهان عرب در این بازه زمانی و با توجه به آگاهی نسبی شان نسبت به خطر قدرت گیری بعثی ها در عراق و پیامدهای احتمالی آن بر کشورهای عربی به حمایت از این دیکتاتور بلندپرواز پرداختند. در مطلب فوق بر آنیم ابتدا به دلایل کلی حمایت جهان عرب از صدام پرداخته و در ادامه سیاست های هر یک از کشورهای حامی و دو کشور مخالف (لیبی و سوریه) را در قبال اقدام صدام حسین در حمله به ایران مورد بررسی قرار دهیم.

حقارت مکرر جهان عرب در برابر اسرائیل

قریب به یک قرن از آغاز تشکیل کشورهای نوین عربی در سطح منطقه خاورمیانه می گذرد. تا پیش از آن عموم کشورهای عربی تحت سیطره امپراطوری عثمانی قرار داشتند، نظامی به مرکزیت استانبول که قرن ها توسط سلاطین ترک عثمانی اداره می شد. از همین روست که در خلال جنگ جهانی اول، عرب ها در حمایت از بریتانیا در پی جلب رضایت لندن جهت اعلام استقلال شان پس  فروپاشی عثمانی برآمدند. با این حال و با وجود اعلام استقلال یکی پس از دیگری کشورهای عربی، روحیه عزت مندانه و غرور حاکم بر جهان عرب هیچ گاه ترمیم نگشت.

اشغال سرزمین های فلسطینی و شکل گیری رژیم اسرائیل در سال 1948 در کنار نفوذ فزاینده بریتانیا و فرانسه مانع از احیای غرور و عزت عربی شد. اشغال سرزمین های عربی فلسطین هزینه سنگینی را به عرب ها تحمیل نمود، از همین روست که شاهد آنیم در طول حداقل چهار دهه پس از تصرف فلسطین، با اوج گیری افکار ناسیونالیستی در جهان عرب، تمامی رهبران عرب حمایت از فلسطینی ها و مقابله با اسرائیل را در صدر برنامه های خویش قرار می دادند.

برآورد دهه های پنجاه، شصت، هفتاد و هشتاد (دهه ای که در آن جنگ تحمیلی آغاز شد) میلادی حکایت از وجود دو نوع تفکر و نظام حاکمیتی در کشورهای عربی است. دسته اول کشورهای عربی مرتجع و محافظه کار می باشند که با داشتن سیستم های پادشاهی روابطی نزدیک با بلوک غرب به رهبری آمریکا بر قرار نموده اند. شیوخ حاکم بر خلیج فارس نظیر عربستان سعودی، کویت، بحرین و... و شماری از پادشاهی های موجود در جهان عرب هم چون اردن هاشمی و مراکش جزو کشورهای این دسته می باشند. دسته دوم را کشورهای عموما انقلابی، چپ و ناسیونالیست و ظاهرا پیشرو تشکیل می دادند، کشورهایی که در عرصه بین المللی به بلوک شرق به سرکردگی شوروی نزدیک بوده و رهبران شان را عموما نظامیانی تشکیل می دهند که با کودتا بر علیه رژیم سابق بر سر کار آمده اند. جمال عبدالناصر در مصر، حافظ اسد در سوریه، سران بعثی عراق اعم حسن البکر و صدام حسین، معمر قذافی در لیبی، بوتفلیقه در الجزایر و...در این دسته جای می گیرند.

با وجود مواضع تند و تیز رهبران دسته دوم بر علیه اسرائیل و تلاش مکرر برای نابودی که عمدتا بر گرفته از اندیشه های پان عربیسم می باشد، دسته اول نیز علی رغم نزدیکی به آمریکا تلاش های وافری برای مقابله با اسرائیل به خرج داده است. تحریم نفتی اعراب در خلال سال های پس از جنگ 1973 که رهبری آن را به واقع ملک فیصل پادشاه سعودی بر عهده داشت در همین راستا قابل ارزیابی است. با این حال تمامی تلاش های رهبران انقلابی عرب و حمایت های مالی رژیم های محافظه کار از آنان مانع از شکست عرب ها در جنگ های 1948، 1956، 1967، 1973 نشد. شکست هایی که هزینه های حیثیتی سنگینی به ویژه در سال های اوج ترویج اندیشه های پان عربیسم برای امت عربی در بر داشت.

فارغ از چرایی ناکامی اعراب در برابر اسرائیل که برخی آن را به حمایت مطلق آمریکا از اسرائیل و عدم حمایت کافی شوروی از اعراب نسبت می دهند، افکار عمومی اعراب و دولت مردان شان بیش از هر زمانی احساس سرافکندگی می نمودند. نفوذ و قدرت سه رژیم حاکم بر ایران (محمد رضا شاه)، صهیونیست ها در اسرائیل و ترک های وفادار به آتاتورک، عملا عرب ها را در معادلات منطقه ای به حاشیه رانده بود، لذا شاهد آنیم که با وقوع انقلاب در ایران و احتمال افزایش نابسامانی در کشور، صدام حسین که به داشتن روحیه ای بلند پروازانه شهره بود برای احیای روحیه ی جهان عرب، جبران شکست های تحمیل شده به آنان و دستیابی به مقاصد شخصی اش با جلب حمایت عرب ها به ایران اسلامی حمله نمود.

طرح مباحثی نظیر خطر صدور انقلاب از سوی ایران، ایجاد غیریت سازی از عجم ها در برابر عرب ها، اشاره تلویحی به خیانت های ایران پهلوی در همکاری با اسرائیل، احقاق حقوق ظاهرا از دست رفته عرب ها در قبال جزایر سه گانه امارات و استیلای کامل بر اروند رود در کنار دفاع از حقوق اعراب ایرانی و.... سرلوحه اشعار دیکتاتور مخلوع جهان عرب قرار گرفته بود. امری که مورد استقبال عمومی دول عربی نیز قرار گرفت. به واقع حمله به ایران علاوه بر سرپوش نهادن بر شکست ها و حقارت های پیشین و ممانعت از آن چه مخاطرات احتمالی از سوی تهران می نامیدند به نوعی زمینه ایجاد همدلی و اتحاد بیش از پیش را برای جهان عرب مهیا می ساخت، لذا شاهد آنیم که عموم کشورهای عربی در حد توان خود به حمایت از رژیم بعثی عراق پرداختند. علاوه بر دلایل کلی که در این بخش بدان ها پرداخته شد، هر یک از کشورهای فوق نیز دلائل شخصی متفاوتی را در تداوم حمایت های خویش از رژیم صدام حسین جستجو می نمودند که در ادامه به آن ها اشاره خواهیم کرد.

جذب حمایت های مالی از سوی اردن هاشمی

از کشور اردن به عنوان یکی از فقیرترین کشورهای خاورمیانه نام برده می شود. حضور پر جمعیت آوارگان فلسطینی از سال 1948 به این سو در اردن بر دامنه فقر ساکنان این کشور افزوده است. اردن اگرچه هم چون سایر کشورهای عربی جزو کشورهای توسعه نیافته محسوب می شود اما بر خلاف برخی شیوخ عرب فاقد کمترین منابع زیر زمینی می باشد، لذا همواره و در مناسبات سیاسی توجه ویژه ای به جلب حمایت های مالی از سوی متحدینش دارد.

دولت اردن هاشمی هم اکنون با بهره گیری از نزدیکی با سرزمین های اشغالی و پذیرش سازش با رژیم صهیونیستی حمایت های اقتصادی چشمگیری را از ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی دریافت می نماید. در بازه ی زمانی حمله ارتش بعثی به جمهوری اسلامی در ابتدای دهه هشتاد میلادی، ملک حسین پادشاه اردن که تا پیش از آن به حمایت های مالی گسترده محمد رضا شاه پهلوی دل بسته بود و مدام به عنوان همسفر، شاه ایران را در مسافرت های تفریحی همراهی می نمود، اکنون و با وقوع انقلاب خزانه اردن را خالی یافته و در پی یافتن متحدی جدید است.

بازه ی زمانی فوق درست مصادف است با تولید بیش از پیش نفت از سوی رژیم بعثی عراق، نفتی که ثروت هنگفتی را از آن دولت صدام حسین نموده تا آن جا که عراق شاهد حضور یک میلیون کارگر خارجی از کشورهای مختلف اروپایی، آفریقایی و آسیایی بوده و با داشتن جمعیتی اندک (قریب به 12 میلیون تن) و ثروتی هنگفت، موقعیت مالی برتری را نسبت به همسایگانش تثبیت نموده بود. در این فضا ملک حسین که کشورش همسایه غربی عراق محسوب شده با حمایت بی چون چرا از حمله ی صدام حسین به ایران خود را به صف اول مقابله با انقلاب اسلامی قرار می دهد، حمایتی که ثروت هنگفتی را از طریق آن به دست می آورد.

مصر و خروج از انزوا

از مصر به عنوان رهبر فکری و سیاسی جهان عرب نام برده می شود. از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی تا 1978 (وضع کمپ دیوید) رهبران مصری اعم از جمال عبدالناصر و انور سادات علاوه بر رهبری جامعه خود به عنوان رهبر پیشتاز امت عربی محسوب می شده اند، از همین روست که کشور پهناور و پر جمعیت مصر همواره در خط مقابله با اسرائیل قرار داشته است.

شکست های پی در پی مصر در جنگ های دهه چهل، پنجاه، شصت و هفتاد میلادی موجب می شود که انور سادات با خیانت به اعراب و آرمان فلسطینی ها از اردوگاه بلوک شرق خارج شده و با ورود به اردوگاه بلوک غرب ضمن کسب حمایت های مالی آمریکا که تا به امروز نیز ادامه دارد مبادرت به وضع قراردادی صلح آمیز با رژیم صهیونیستی نماید. قراردادی که بر مبنای آن رژیم مصر در ازای عقب نشینی اسرائیل از صحرای سینا (البته طبق ضوابطی خاص) می بایست اسرائیل را به رسمیت شناخته و تداوم دشمنی با تل آویو پرهیز نماید.

وضع کمپ دیوید تاثر و خشم جهان عرب را در پی داشت، خشمی که منجر به اخراج مصر از اتحادیه عرب منجر شد. حد فاصل کمپ دیوید تا آغاز جنگ تحمیلی را می توان سال های انزوای قاهره در خاورمیانه دانست.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، فضا به گونه ای دگرگون شد که شرایط برای بازگشت مصر به جهان عرب مهیا گردید. نیاز صدام حسین به کسب حمایت قاهره از جنگ دولتش بر علیه ایران، ایجاد فضای ضد ایرانی در میان دول عربی و ایجاد اجماع در رابطه با مقابله با تهران و کاهش دشمنی اعراب با اسرائیل و... همگی دست به دست هم داده و موجب عبور رهبران عرب از مواضع خویش در برابر اقدام مصر در سازش با اسرائیل شدند. به واقع جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران فضای مساعدی را برای حسنی مبارک رهبر وقت مصر مهیا نمود تا ضمن برقراری روابط حسنه با بلوک غرب و رژیم اسرائیل، از انزوای ساخته شده برای دولتش در جهان عرب خارج گردد. مصری ها با طرح مباحثی هم چون وظیفه ارتش قاهره در حمایت از اعراب تلاش نمودند خود را در جبهه عربی ضد ایرانی جا بیاندازند.

عربستان و یکه تازی در منطقه

از زمان آغاز جنگ سرد پس از اتمام جنگ جهانی دوم، ایران شاهنشاهی و عربستان سعودی به عنوان دو متحد کلیدی غرب در منطقه محسوب می شده اند. جمعیت بالاتر ایران نسبت به سعودی در کنار جایگاه فرهنگی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی تهران عملا موقعیت برتری را به ایران در قیاس با سعودی داده بود، لذا ریاض همواره به تهران به چشم رقیب می نگریسته است.

با آغاز جنگ تحمیلی، حکومت سعودی به حمایت تام و تمام از صدام حسین پرداخته و ضمن ارائه کمک های مالی گسترده و نظامی و هم چنین رایزنی در مجامع دپلماتیک و بین المللی،  فضای عمومی جهان عرب را بر حمایت  از صدام متمایل ساخت. سعودی می اندیشیدند که تقابل عراق و ایران موجب تضعیف بیش از پیش تهران شده و ضمن خروج این کشور از دایره رقبای سعودی، با تجزیه احتمالی عملا زمینه استیلا و نفوذ اعراب بر مناطقی از ایران مهیا گردد.

دشمنی هم زمان ایران انقلابی با دو جبهه غالب بین المللی در این فضا مورد بهره برداری سعودی ها قرار گرفته و دست آنان را در ضدیت بیش از پیش علیه نظام اسلامی و حمایت همه جانبه از رژیم بعثی باز گذارده بود.

در رابطه با چرایی حمایت سعودی از رژیم صدام حسین در خلال جنگ هشت ساله دو نکته دیگر قابل ذکر است، اول آن رژیم آل سعود تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی ظاهرا به عنوان تنها مدل حکومت اسلامی در جهان دانسته و اکنون شاهد ارائه مدل نوین دیگری است، مدلی که علاوه بر اختلاف فاحشش با ایده حکومت وهابیسم از جذابیت بیشتری برای همخوانی با نظام های دموکراتیک امروزی برخوردار است و دوم آن که حکومت انقلابی ایران ایده حمایت از مستضعفین و نهضت های آزادی بخش را جزو اولویت های خویش قرار داده بود، از همین رو حکومت اختناق حاکم بر ریاض به ویژه در مناطق شرقی این کشور (بخش عمده مناطق نفت خیز عربستان در این منطقه قرار دارد) که قاطبه سکنه آن را شیعیان اثنی عشری تشکیل می دادند احساس خطر می نمود، لذا در پی آن بود با مقابله با جمهوری اسلامی مانع اشاعه و ترویج افکار انقلابی ایران در سطح پادشاهی سعودی گردد.

شیوخ خلیج فارس و نگرانی از نفوذ تهران

نگاهی تاریخی به منطقه خاورمیانه حکایت از قرن ها نفوذ ایران در کشورهای تازه تاسیس و ذره ای حاشیه ی جنوبی خلیج فارس دارد. شماری از این کشورها نظیر بحرین صدها سال جزئی از قلمرو ایران بوده و لذا این کشور خواه ناخواه اشتراکات فرهنگی و اجتماعی با ایران دارند.

از زمان تاسیس کشورهای فوق در اواسط قرن بیستم و وابستگی بالا به قدرت های بین المللی هم چون بریتانیا، نگرانی از نفوذ ایران در این منطقه همواره جزوی از دغدغه های حکام منطقه بوده، حکامی که در فقدان مشروعیت مردمی عموما متکی به حمایت قدرت های بین المللی بوده اند.

روابط تنگاتنگ اقتصادی و گاها یک سویه ایران به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه با کشورهای فوق و حضور گسترده ایرانی ها و شیعیان در کشورهای کوچک این منطقه همواره به دیده ی تردید از سوی شیوخ عرب خلیج فارس نگریسته می شد، لذا با وقوع انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی از سوی صدام حسین، کشورهای فوق جهت تضعیف قدرت مرکزی ایران و ایجاد نابسامانی در کشور جهت عدم توجه به کشورهای پیرامونی به دفاع تمام قد از رژیم بعثی عراق پرداختند.

مدعاهای دیکتاتور مخلوع عراق مبنی بر احقاق حقوق اعراب، عملا صدام را بسان ناجی کشورهای جنوبی خلیج فارس قرار داده بود. اختلاف های ارضی و مرزی ایران با  این کشور ها هم چون مشکل مرزی با قطر و کویت و هم چنین سرنوشت جزایر سه گانه ایران ابزار مناسبی را برای صدام حسین جهت آن چه دفاع از حقوق اعراب می نامید قرار داده بود.

برآورد هشت سال دفاع مقدس نشان از حمایت های گسترده کشورهای فوق از رژیم صدام حسین دارد تا آن جا که بنا بر شواهد بخش عمده ای از هزینه های مالی رژیم بعثی توسط دولی هم چون کویت و امارات تامین شده و کشورهای فوق در خلال جنگ نفت کش ها و جهت اعطای مصونیت به نفت کش های عراقی، پرچم کشورشان را بر فراز این نفت کش ها نصب می نمودند. خاندان آل صباح جهت اعطای موقعیت مناسب به صدام حسین جهت دسترسی به آب های بین المللی عملا جزایر استراتژیک بوئیان این کشور را در اختیار بغداد قرار داده بود.

عرفات و تلاش برای آزاد سازی قدس!

شکست های مکرر اعراب در خلال سه دهه نبرد با اسرائیل، تصرف سرزمین های عربی در سوریه، لبنان، مصر و اردن توسط اسرائیل و نهایتا وضع کمپ دیوید توسط قاهره به مرور از اهمیت مسئله فلسطین نزد افکار عمومی جهان عرب و رهبران شان کاست و آن ها را متمایل به امور داخلی نمود.

قدرت گیری فزاینده صدام حسین در عراق و شعار ناسیونالیستی اش مبنی بر مقابله با اسرائیل موجب شد تا یاسر عرفات رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین در دوراهی همسویی با تهران و یا بغداد قرار گرفته و نهایتا متمایل به رژیم بعثی گردد.

سقوط رژیم پادشاهی در ایران و روی کارآمدن جریان های اسلامی ابتدا به امر مورد استقبال فلسطینی ها قرار گرفت و این یاسر عرفات بود که به عنوان اولین رهبر خارجی به تهران آمد و این واقعه را به نفع آرمان فلسطین قلمداد نمود، با این حال و با آغاز جنگ عراق علیه ایران، عرفات در اقداماتی ظاهرا سنجیده و به تصور قدرت یابی بیشتر صدام در آینده به جهت حمایت آتی او از فلسطینی ها در خلال جنگ به عنوان متحد رژیم بعثی عمل نمود. اشتباهات استراتژیک عرفات محدود به جنگ ایران نماند و در بحبوحه حمله ی صدام به کویت نیز مجددا به پشتیبانی از حکومت بعثی پرداخت امری که نهایتا به زوال او در میان اعراب منجر شده و وی را ناگزیر به سازش با اسرائیل نمود.

موضع غیر همسو اسد و قذافی با جهان عرب

برآورد جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران نشان می دهد که تنها دو کشور سوریه به رهبری حافظ اسد و لیبی به رهبری سرهنگ قذافی نه تنها به حمایت از صدام نپرداخته بلکه گاها به از حکومت اسلامی ایران پشتیبانی می نمودند.

در رابطه با چرایی این امر دلائل متعددی ذکر شده است. در رابطه با سوریه بایستی گفت که یک دهه پیش از وقوع جنگ و با طرح ایده رژیم های بعث توسط میشل عفلق، عملا در عراق و سوریه شاخه حزب بعث قدرت را در دست گرفتند. رقابت رهبران عراق و سوریه جهت نشان دادن برتری شاخه حزب بعث در کشور خود نسبت به دیگری و بر عهده گرفتن رهبری بین المللی این حزب عملا بغداد و دمشق را وارد کشاکشی طولانی نمود، کشاکشی که تا پایان جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران ادامه یافت.

رهبری سوریه در خلال جنگ و جهت تضعیف موقعیت صدام حسین جهت بر عهده گرفتن رهبری جهان عرب و رهبری حزب بعث بین الملل مدام به حمایت از تهران پرداخت. بنا بر شواهد موجود رژیم حافظ اسد کمک های گسترده تسلیحاتی را در فضای تحریم های وضع شده علیه تهران به ایران رسانده و توانسته نقش مثبتی را در جبهه های نبرد به سود ایران ایفا نماید.

گفتنی است که بنابر اسناد متقن، حکومت اسلامی تهران نیز در پاسخ به حمایت های سوریه، کمک های شایانی هم چون فروش نفت ارزان را در اختیار رژیم حافظ اسد قرار داده است.

در رابطه با لیبی نیز بایستی ذکر کرد، معمر قذافی در مقطع زمانی فوق جزو رهبران پان عرب محسوب می شد و عملا صدام حسین را رقیبی برای خود در جهان عرب پنداشته لذا تمایلی به قدرت گیری فزاینده بعثی ها در عراق نداشت. جدا از آن سیاست رژیم قذافی در قبال کشورهای تازه انقلاب شده عموما بر حمایت از آن ها جهت بسط و نفوذ لیبی در آن کشورها استوار بود، از همین روست که از اواخر رژیم شاهنشاهی در ایران، وفاداران به قذافی از طرق مختلف نظیر آموزش نظامیان مخالف شاه و اعطای مبالغی هنگفت در پی نفوذ در ایران برآمده بود.

برآیند هشت ساله جنگ تحمیلی نشان می دهد که رژیم معمر قذافی در مقاطعی تسلیحات استراتژیکی نظیر موشک های اسکاد را در اختیار ایران قرار داده است.

حمایت نسبی سایر کشورهای عربی

وقوع جنگ تحمیلی، عملا تحولات منطقه را تحت الشعاع قرار داده و فضایی را برای حمایت عموم اعراب از رژیم بعثی عراق فراهم نمود. فقدان فضای رسانه ای آزاد در آن مقطع و طرح مباحث ضد ایرانی از سوی رهبران عرب و هم چنین القای خطر نظام انقلابی حاکم بر ایران بر تمامی کشورهای عربی موجب شد که قاطبه اعراب با توجه به توان شان به حمایت از بغداد بپردازند. نمود چنین امری را می توان در خلال جنگ تحمیلی مشاهده نمود آن جا که سربازان اسلام از 17 کشور عربی هم چون سودان، الجزایر، اردن، فلسطین، تونس و... سرباز اسیر نمودند.

کشورهای فوق با توجه به تعداد کثیرشان عموما در مجامع بین المللی و به ویژه در کنفرانس اسلامی و سازمان عدم تعهد با کارت دولت شان و وزن سیاسی شان به نفع صدام حسین گام بر می داشتند، امری که نهایتا با خواست صدام حسین سازگار نبوده و وی را پس از هشت سال جنگ متقاعد نمود با عدول از تمامی خواست هایش به مرزهای بین المللی بازگشته و قطعنامه سازمان ملل متحد را پذیرا باشد.

  • سرباز گمنام

جنگ تحمیلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی